Last of India
Finally India finished with all beauties and some defficulties.I spent 45 days in India and I visited some part of India and for sure not all .even if I had visited all th eIndia then I couldnt say some thing compelet about,but I gut some about India by my mind and it is just my view about and nothing more.I arrived from Amritsar in Panjab and got off from Sanualy in Uttar Peradesh and I crossed from Himachal pradesh and Haryana and also Delhi.I saw mountain and pastures and rivers in India,Hendus,sikhs and muslems. ome thing stunnished me that was all people are living together with different religion and different level of life and very close without any problem.
You can see very poor people and rich ones living in the same street and mosque and temple in the same place.almost all are satisfy with which they have and they are.they are very close to nature and they use of natural stuff for food,pack,…which was very nice.huge population in India is the most problem that they have.by this population I didnt see any fight between people on the street.people in Panjab are more rich than other provinces and Himachal Peradesh is most clean place in India I think.
The old part and for sure the connected place to Indian ancient is Varanasy which you can see some which you alredy heared about India there.holy naked Babas,bathing in Ganga for cleaning from sins, some holy ceremonies and holy caws and etc.befor India I thought that most of Indian can speak English which I was completly wrong. people in India are very very warm and frindly and for sure hospitalible,and I didnt have any problem with people except 2 times which is nothing.
If they can help you ,they do their best and even if they cant help you they will try to do some.in India every thing is changing from where to where and always I had to learn some thing new to contact people and respect them . and something which not good in my view.the first thing which I have faced with in India was a letter had written in back of all truks which was BLOW HORN or PLEASE HORN ,that really disturbed me on the road due to always there was a laody horn in my ears from a truk or some other cars and even rickshows.the most beautiful road sign which I had seen in India was a road board near border which was dont horn!!!!!! just in big cities I could find some sign in English and in smal cities just I had to ask somebodies address and always I confused with their answers.
I found that they have to live in this style and without that they will have many problems.just afew people are lining in very very high level and the rest have to work for them and they never can reach them and all the facilities are for just afew people. unfortunatly people toilet an the street everywhereand some time there is very very bad smel on the street,but when I think carfully maybe it is way to live in very populated country due to they use of onder ground water and if they yse of whole for sure they wont have clean water to drink and maybe it is best way ….just maybe . in Varanasy I could see somethig strang which was a part of India and a reason to get there .
People worship caws and some statues and for sure it is beauties of India and due to it called incredible India.naked holy mans who seat all the day on a tent and smoke and nothing else,unfortunatly I couldnt contact them and I never found something strong on their life and I couldnt get any good feeling from them.however they are alive and many people like them and get enerjy of them ,thats way for them to live like that. however just I like to came back India again and see that and learn more about and enjoy more from.so I missed India and I like it alot with all it has ,good and not good.
17 Feb 2007
I will come back India ,I dont know when ?just I know that I will come back, at least to see the trees which have planted there …
آخرین روز در هندوستان
آخرین روزها در هندوستان همراه با مشکلات و زیبائیهای خواصی بود
من 45روز تمام را در هندوستان گذراندم و نقاط مختلفی از آنرا دیدم اما نتوانستم به تمام مناطق هند سفرکنم هرچند که اگر موفق به این کار میشدم بازهم برایم مقدورنبود که گزارش کاملی از سفرم ارائه کنم ،چون هندوستان آنقدر شگفت انگیز وجذاب است که ذهن آدمی از ثبت تمام خاطراتش عاجز میماند.
من از طریق آمریت سار در ایالت پنجاب وارد هندوستان شدم وبعد شهر سانالی درالتراپرادش و سپس هیماچال پرادش وهارینا وهمچنین دهلی
من به مناطق کوهستانی وجاده های زیبایش سرزدم .هندوها ، سیکها ومسلمانان ، دیدن همزیستی مردم از فرق ومذاهب مختلف با سطوح مختلف زندگی ونزدیک به هم واقعا حیرت برانگیز است .همچنین همسایگی عده ای از مردم بسیار فقیر با خانه های ثروتمندان در یک خیابان ،همجواری مساجد با معابد در بعضی قسمتها .تقریبا همه با هم خوشبخت و راضی هستند .مردم هند با طبیعت آمیخته اند و بیشتر خوراکشان را از مواد طبیعی بدست میاورند .یکی از مشکلات بزرگ هندوستان جمعیت زیاد آن است ولی من در میان این جمعیت ومابین آنها هیچ دعوا ونزاعی را ندیدم .مردم در ایالت پنجاب مرفه تر از بخشهای دیگر هستند و ایالت هیماچال پرادش تمیزترین آنهاست و من فکر میکنم که واراناسی قدیمی ترین وباستانی ترین بخش هندوستان است که در مسیر من بود.
در اینجا میتوان چیزهائی رادید که قبلا در باره هندوستان شنیده ایم مثل :پدر مقدس وعریان هندو ، غسل کردن در رود گنگ برای طهارت ، اعمال مقدس ، گاوهای مقدس و…..
قبل از ورود به هندوستان فکر میکردم که اکثر مردم اینجا به زبان انگلیسی تسلط دارند اما اینطور نیست . مردم هند بسیار خون گرم ومهمان نواز هستند وهیچ مشکلی با توریستهای خارجی ندارند .ایشان هرکاری که بتوانند برای پذیرائی از مهمانانشان انجام میدهند ،حتی اگر توانائی کمک را هم نداشته باشند سعی خود را در این امر خواهند کرد تا به نحوی کمک مسافرین باشند .
در هندوستان همه چیز با سایر نقاط دنیا فرق میکند ومن در برخورد با این ملت چیزهای بسیار زیادی آموختم که برایم بسیار ارزشمند است
اما بعضی مسائل هم ازدید من بی ارزش بود.
اولین چیزی که درا بتدای ورود به جاده های هندوستان مرا متعجب ساخت تابلوی( بوق بزنید) بود که من اصلا متوجه منظور این تابلوها نشدم ودر تمام مسیر راه ذهنم را مشغول کرده بود
در شهرهای بزرگ بعضی افراد پیدا میشدند که به انگلیسی جوابم را بدهند ولی در شهرهای کوچک وقتی در باره آدرسی سوال میکردم ،جوابهای مرم من را گیج میکرد .من فهمیدم که اکثر مردم هندوستان روش مشخصی رابرای زندگی کردن دارند و خارج از این متدها دچار مشکل خواهند شد.در اینجا بخش بزرگی از امکانات در اختیاربعضی افراد خواص است و سایرین برای کار و زندگی کردن به این گروه تکیه میکنند.
متاسفانه در اکثر شهرهای هندوستان مردم در کنار خیابان اجابت مزاج میکنند و به همین خاطر همیشه در خیابان بوی بسیار بدی به مشام میرسد اما ممکن است این کارشان دلیل منطقی هم داشته باشد چون بدلیل تراکم زیاد جمعیت ممکن است استفاده از چاه و توالت باعث آلودگی آبهای زیرزمینی که فاصله کمی از سطح دارند، بشود .
در واراناسی من سمبلهائی از هندوستان را دیدم که افسانه هارا برایم محقق میساخت ، مردم گاوپرست وبت پرست که بخشی از زیبائیهای هند است .
مرد مقدس برهنه که تمام روز را در گوشه ای مینشیند وبجز سیگارکشیدن هیچ کار دیگری ندارد ولی متاسفانه من نتوانستم حتی با یکی از آنها ارتباط برقرار کنم تا راجع به زندگیشان بیشتر اطلاعات کسب کنم به هر حال مسلم است که عده ای از مردم به آنها ایمان دارند واز آنها انرژی میگیرند .
دلم میخواهد دوباره به هندوستان برگردم تا به قسمتهای نادیده بروم ودر باره آن بیشتر بدانم .
بلاخره من هندوستان را ترک کردم با هرآنچه در آن بود خوب یا بد ، اما روزی دوباره به اینجا برخواهم گشت اما نمیدانم چه وقت؟فقط میدانم برخواهم گشت حتی اگر شده به بهانه دیدن درختهائی که اینجا کاشته ام